ولایت و کمال دین
ولایت و کمال دین
منبع : اختصاصي راسخون
اسلام خاتم اديان وحضرت محمد(ص)خاتم پيامبران وابلاغ كنندة ديني است كه رنگ ابديت به خود گرفته ، هم زمان شمول است يعني حكايت ازجاويدانگي دارد، وهم جهان شمول است بدين معنا ، كه براي تمام انسان ها است ، نه براي قشروقوم خاص . پيامبرخدا(ص) وظيفه هاي گوناگوني دراين ميان به عهده داشت ، ازجمله مهمترين وظيفه اودريافت وحي وابلاغ آن به مردم بود ، افزون براين مرجعيت ديني وفكري ، وزعامت ورهبري سياسي ودنيوي مردم را نيزعهده داربود . شيعه اعتقاد داردكه پيامبرخدا(ص) درزمان حيات خويش به فكرآيندة امت اسلامي بود ، وازهمان سال هاي اوايل بعثت تاروزهاي واپسين حيات خود ، نه يك بارودوبار، بلكه دههابار باصراحت وكنايه مسألة امامت وولايت ورهبري امت را بعدازخودش ، مطرح كرده وعلي (ص)را به عنوان امام و جانشين خويش معرفي نموده است ، درسراسر23 سال رسالت پيامبرخدا(ص) تبليغ ولايت وامامت علي (ع)آشكاراست ، كه اوج اين ابلاغ وانتصاب را درغديرخم مشاهده مي كنيم ، وآية اكمال دين درهمين واقعة بس بزرگ بعد ازاعلام ولايت نازل شد .مسألة امامت وولايت ازآنجا حائزاهميت است كه به عنوان مكمل دين بيان شده است ، واساسا دين بدون امامت وولايت نمي تواند آن كارآمدي لازم را داشته باشد . ازسوي ديگر آيات متعددي درقرآن كريم وجوددارد كه ازلزوم برپاداشتن عبادات وپرداختن به امرجهادوقضاوت واجراي حدود وقصاص وامثال اين ها حكايت دارد . درزمان رسول خدا (ص) شخص آن حضرت عهده دار اين كارها بود ، اما بعد ازاو تنها ازكانال وطريق امامت وولايت اين مهم امكان پذيراست ؛ چون امامت وولايت ادامة نبوت است ، وامام تمام مناصب پيامبر(ص) به جزدريافت وحي ونبوت را دارامي باشد . بدين جهت است كه شيعه امامت را ازاصول دين ومكمل آن مي داند.نوشتاركه درپي مي آيد رابطه ونقش ولايت وامامت دركمال دين را، به بررسي گرفته وبااستناد به آيات وروايات ، نقش تعيين كنندة ولايت دركمال دين را ثابت نموده است .
سه واژة اساسي دراين مسأله «ولايت » ،«كمال » و«دين » است .«ولايت » ازماده ولي به گفتة برخي علماء لغت به معناي «نزديكي دوشيء بايگديگر»است ، معاني متعدد ديگرنيزبراي آن ذكركرده اند . دراصطلاح ولايت به معاني گوناگوني بكارمي رود كه معروف ترين آنها سه معناي « سرپرست وصاحب اختيار» ،« ناصروياور» و« دوست» است.(1) دراين جا معناي نخست مراد است واساسا دربسياري ازروايات ولي وولايت به همين معناست .«كمال» درلغت ، راغب درالمفردات مي گويد: كمال هرچيزعبارت است ازاينكه غرض ازآن چيزحاصل شود ، وقت گفته مي شود كه فلان چيزكامل شد يعني غرض وانتظاري كه ازآن چيز مي رفت حاصل شدوتحقق پيدا كرد.(2)«دين» درلغت به معناي: اطاعت، جزاء، خضوع وتسليم ،قهروغلبه ،چيرگي ،آئين ،كيش،راه وروش و...آمده است(3)دراصطلاح تعاريف گوناگون ازدين صورت گرفته ، ازجمله آيت الله مصباح يزدي دين را چنين تعريف مي كند: دين دراصطلاح به معناي اعتقاد به آفريننده اي براي جهان وانسان ودستورات عملي متناسب بااين عقايد مي باشد(4)
براي روشن شدن بيشتراين مطلب ، اقتضاداردكه به طوراختصاربه چند مسأله اشاره شود :
1 )مسألة خاتميت
2 ) جهاني وجاويدانگي دين اسلام
3 ) كمال وجامعيت دين
1 - خاتميت
2 - جهاني وجاويدانگي دين اسلام
يكي ازمهمترين لوازم خاتميت پيامبر(ص)، جهاني وجاويدانگي دين مقدس اسلام است ؛ زيراوقت كه پيامبري بعدازپيامبراسلام (ص) وديني بعدازدين مقدس اسلام نيامد، اين دين بايد جهاني وجاويداني باشد ، تابارهبري وهدايت گري خود زمينه اي رشدوبالندگي درعرصه دنيوي ، وسعادت ورستگاري درعالم بعدازمرگ را، براي مردم فراهم كند. براي اثبات اين مدعا به آيات ازقرآن كريم استنادمي جوييم ؛ چون هيچ مدرك وسندي معتبرترازقرآن نمي توان پيداكرد. ادلة جهاني بودن اسلام آياتي متعددي ازقرآن كريم دلالت مي كندبراين كه دين اسلام دين همة مردم درهمة زمانهاست :1 – آياتي كه مي فرمايد اين كتاب براي هدايت همة مردم است مانند :
«شهررمضان الذي انزل فيه القرآن هدي للناس ... (11) »روزه درچندروزمعدود)ماه رمضان است ، ماهي كه قرآن براي راهنماي مردم،ونشانه هاي هدايت نازل شده است. وياآيه : «ان هوالا ذكرللعالمين(12)»آن (قرآن )نيست جزيادي براي جهانيان .
2 – آياتي كه همة انسانها را مخاطب قرارداده وباعباراتي نظير: «ياايهاالناس» (اي مردم ) «يابني آدم » (اي فرزندان آدم ) «ياايهاالذي آمنوا» (اي مؤمنان) به آنها خطاب نموده است .
3 – آياتي كه گوياي عموميت رسالت پيامبراسلام (ص) مي باشد مثلااين آيه :«تبارك الذي نزل الفرقان علي عبده ليكون للعالمين نذيرا(13) »منزه وپاك است آن (خداي ) كه فروفرستاد بربنده اش (حضرت محمد (ص)فرقان (قرآن ) را تابيم دهندة جهانيان باشد .آيه اي كه ازهمه آيات دلالتش برعموميت وجهاني بودن اسلام، صريح تروروشن تراست اين آيه است كه مي فرمايد : «واوحي الي هذالقرآن لانذركم به ومن بلغ (14)» وبه سوي من اين قرآن وحي شده است تااينكه به وسيلة آن شماوهركه را( اين قرآن) به اوبرسد انذاركنم.علاوه براين آيات مي توان به شواهد تاريخي نيزاستنادكرد ، به عنوان نمونه اينكه : ازنظرمورخين تاريخ اسلام اين مطلب مسلم است كه پيامبرگرامي اسلام (ص) به سران كشورهاي مانند روم ، ايران ، يمن ، حبشه ، مصرو شامات ونيزبه رؤساي قبايل مختلف عرب و... نامه نوشته وآنان را به پذيرش اسلام دعوت نمود(15)اگردين اسلام جهاني نبود واختصاص به قوم عرب داشت ، چنين دعوت عمومي انجام نمي گرفت. ومخاطبين نامه ها نيزحق داشتند كه بگويند دين شما ازآن قوم عرب است ، به ماربطي ندارد ، درحالي كه هيچ يك ازآنان حتي آنهاي كه ايمان نياوردند چنين چيزي نگفتند .
دلايل جاويدانگي دين اسلام
آيات مذكورچنانكه بابكاربردن الفاظ عام(مانند:بني آدم ،الناس والعالمين)جهاني بودن اسلام راثابت مي كنند ، همچنين بااطلاق زماني ، محدوديت دين را، به زمان ومكان وقوم خاص نفي مي كنند. به تعبير ديگربرزمان شمولي وجهان شمولي هردودلالت دارند.علاوه برآن ، آياتي كه ازپيروزي وغلبه اسلام برتمام اديان سخن مي گويد نيزاثبات كنندة جاودانگي اسلام است مانند : «هوالذي ارسل رسوله باالهدي ودين الحق ليظهره علي الدين كله(16)» او(خدا)است كه پيامبرش را فرستاد باهدايت ودين حق تاغالب گرداند آن (دين )را برهمة دينها. روايات فراواني نيزبراين مطلب اشاره دارد ازجمله اين روايت كه مي فرمايد :«حلال محمد(ص) حلال الي يوم القيامه وحرامه حرام الي يوم القيامه »(17) همچنين مي توان ازاين فرمايش پيامبراكرم (ص) كه فرمود: « لايزال الدين قائما حتي تقوم الساعه...(18) » همواره دين خداپابرجاست تاآنكه رستاخيزفرارسد ، كمال وجاويدانگي دين مقدس اسلام را استفاده كرد . باتوجه به اينكه ازمطالب قبل روشن شد كه دين اسلام دين خاتم وجهاني وجاويداني است ، يكي ازلوازم لاينفك جهاني وجاويدانگي دين اسلام ، كمال وجامعيت آن است تابتواند پاسخگوي نيازهاي بشرتاروزقيامت بوده ، وراه سعادت وخوشبختي را فرا روي مردم قراردهد . براي اثبات اين مدعا به آيات وروايات فراوان مي توان استناد كرد :
3 - كمال وجامعيت اسلام ودلايل آن
مهمترين آيه اي كه براين مطلب دلالت دارد اين آيه است كه مي فرمايد : « اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا(19) » امروزدين شمارا كامل كردم ونعمت خودرا برشماتمام ساختم وازاسلام به عنوان آيين (جاويدان)شماپذيرفتم. برپايه اي روايات فراوان كه ازطريق شيعه وسني نقل شده(كه برخي ازآنهارادرصفحات بعدخواهيم خواند) اين آيه درروزغديرخم نازل شده است ، وبه صراحت بركمال وتماميت دين مقدس اسلام تأكيددارد. مسأله اي كمال دين ، درروايات فراوان نيزانعكاس يافته و به شدت روي آن تأكيدصورت گرفته ، بگونه اي كه منكركمال دين كافرمعرفي شده است ، چنانكه امام رضا (ع)درروايت كه ازآن حضرت دراصول كافي نقل شده است مي فرمايد :« براستي خداوند عزوجل جان پيغمبرخودرا نگرفت ، تادين را براي اوكامل كردوقرآني را به اوفرستاد كه هرچيزدرآن است ، حلال وحرام وحدود واحكام ، وآنچه مردم بدان نيازدارند همه رادرآن بيان كرده و فرموده :« ما فرطنا في الكتاب من شيء(20)» مادراين كتاب چيزي را فروگذارنكرديم .امام رضا (ع) درادامه مي فرمايد :«پيامبر خدا (ص) ازدنيانرفت تابراي مردم همة معالم دين آنها را بيان كرد، وراه آنان را براي شان روشن ساخت وآنهارا برجادة حق واداشت وعلي (ع)را براي آنها رهبر و پيشوا ساخت هركه گمان بردكه خدا دينش را كامل نكرده كتاب خدا(قرآن )را ردكرده است ،وهركه كتاب خدارا رد كند كافراست»(21) .امام باقر(ع) نيزمي فرمايد:«هرفريضه به ترتيب يكي پس ازديگري نازل مي شد وولايت آخرين فريضه هابود، سپس خداوند متعال اين آيه را نازل فرمود :«اليوم اكملت لكم دينكم...» حضرت درادامه اضافه مي كندكه خداوند متعال فرمود:ديگر بعد ازاين برشما فريضه اي نازل نخواهد شد من فرايض را كامل كردم »(22) .اميرالمؤمنين علي (ع)درنهج البلاغه ضمن بيان عظمت وويژگي هاي قرآن كريم ازكمال دين سخن گفته چنين مي فرمايد : «قرآن حجت خدا برمخلوقات است،خداوند پيمان عمل به قرآن را ازبندگان گرفته . نورانيت قرآن را تمام ،و دين خودرا به وسيله آن كامل فرمود، وپيامبرش را هنگامي ازجهان بردكه ازتبليغ احكام قرآن فراغت يافته بود(23)دررابطه باجامعيت دين ، بسياري ازانديشمندان اسلامي جامعيت آن را همان جامعيت قرآن دانسته ،وبراي بيان اين مطلب به آيات متعددازقرآن استناد نموده اند ، ازجمله به آيه اي كه قرآن را بيان كننده هرچيزي معرفي مي كند :«ونزلناعليك الكتاب تبيانالكل شيء ...(24) » ومااين كتاب را برتونازل كرديم كه بيانگرهمه چيزاست.همچنين اين آيه شريفه كه قرآن راجامع همه چيزبيان مي كند :«أفغيرالله أبتغي حكما وهوالذي انزل اليكم الكتاب مفصلا (25) » آيا غيرخدارا به داوري طلبم ؟! درحالي كه اوست كه اين كتاب آسماني را ، كه همه چيزدرآن آمده (وجامعيت دارد)به سوي شما فرستاده است .علاوه برآيات مزبورروايات بسياري نيزبراين مطلب دلالت دارد، اميرالمؤمنين علي(ع)درموارد متعدد ازجامعيت قرآن سخن گفته است ازجمله مي فرمايد: « درقرآن اخبارگذشتگان وآيندگان، واحكام موردنياززندگي تان وجوددارد»(26). امام باقر(ع) مي فرمايد:«خداوندتبارك وتعالي چيزي ازنيازمنديهاي امت را وانگذاشت ، مگر آنكه آن رادركتابش فروفرستادوبراي رسولش بيان فرمود»(27) . امام صادق (ع)نيزدرموردجامعيت دين ازطريق قرآن مي فرمايد :«خداوند متعال بيان هرچيزي رادرقرآن فروفرستاده تاآنجاكه به خدا سوگند چيزي ازاحتياجات بندگان را رهانكرده است تاكسي نتواند بگويد اي كاش چنين چيزي درقرآن نازل مي شد، هيچ چيزموردنيازمردم نبوده ، مگراين كه خداوند آن را درقرآن نازل كرده است»(28) اين نكته بديهي است كه جهاني وجاويدانگي دين وهمچنين كمال آن ، وقت معنا پيدامي كند كه بقاء آن تاپايان جهان تضمين شده ، وآموزه هاي دين بدرستي وبصورت جامع براي مردم بيان شده باشد.بامراجعه به تاريخ زندگي پيامبراكرم (ص) درمي يابيم كه آن حضرت شخصا اين مقدار فرصت پيدانكردكه درمدت 23 سال دوران رسالت خويش، تمام اسلام را به مردم تعليم بدهد البته پيغمبرخدا(ص)ازهيچ فرصتي كوتاهي نكردوخيلي چيزهاراتعليم داد،ولي باتوجه باتاريخچة مكه ومدينة رسول خدا(ص)وگرفتاري هاومشاغل زيادي كه داشت مسلّم اين مدت وافي نبودكه بتوان تمام احكام اسلام رابراي همة مردم بيان كند .بنابراين حتمًابايدكسي درميان اصحاب پيغمبر(ص)وجودداشته باشد كه اسلام را به تمام وكمال ازرسول خدا(ص) فراگرفته باشد ، وازنظرعلم خدادادي وعصمت نيزنظيراوباشد ، تابتواند بعدازاوتمام حقايق وآموزه هاي دين را باهمة ابعادودقايقش بيان كند ، ودرصورت مساعد بودن شرايط اجتماعي وسياسي ، متصدي حكومت وتدبيرامورجامعه شود .شيعه معتقد است كه چنين كسي علي(ع) وبعدازاويازده فرزندش مي باشند ،وپيامبر(ص) نيزآنهارا به عنوان اوصياء وجانشينان بعد ازخودش تعيين كرده است (29)زيرابه شهادت آيات وروايات متعددومتواتر(30)، تنهاكساني كه ازمقام عصمت وعلم خدادادي برخوردارهستند ، ومي توانند بدون اشتباه وخطا رهبري مردم را عهده دارشوند ،علي (ع) وفرزندان معصومش مي باشند .تعبيرات كه ازنبي مكرم اسلام (ص)نقل شده است نيزمؤيداين گفتاروبيانگرمقام رفيع علمي اهلبيت(ع) است، ازجمله رسول خدا(ص)فرمود:«لاتعلّموهم فإنهم اعلم منكم»(31) درمقام تعليم ايشان (اهلبيت من)برنياييدكه آنان ازشما داناترند . دربارة اميرالمؤمنين (ع) فرمود:« من شهرعلمم وعلي (ع) درب آن شهراست، هركس كه علم مي خواهد ازدرب آن واردشود»(32) ازخود اميرمؤمنان (ع)نقل شده است كه فرمود:« رسول خدا(ص)هزارباب ازحلال وحرام وآنچه درگذشته بوده وآنچه تاقيامت رخ خواهدداد، به من آموخت كه از هرباب آن هزارباب ديگر گشوده مي شوديعني هزارهزارباب ، تاآنجا كه علم مناياوبلايا وفصل الخطاب (داوري بحق) را فراگرفتم(33)جايگاه ولايت وامامت
به اعتقاد شيعه امامت يكي ازاصول اعتقادات اسلام است، زيرامنصبي است الهي كه فردشايسته آن (يعني امام) ازسوي خدامنصوب مي گرددومردم نقشي درانتخاب اوندارند . امامت وولايت است كه درتداوم خط رسالت ونبوت ، نقش اساسي را درتكميل وتبيين آموزه هاي ديني دارد ، چنانكه حمويني يكي ازبزرگان اهل سنت روايت كرده كه علي (ع) فرمود:«موالات اصلي ازاصول اسلام قرارداده شده است»بازهموروايت كرده كه علي (ع)فرمود:« اصول اسلام سه چيزاست كه هيچ يك ازآنهابدون ديگري سودندهد:نماز، زكات وموالات »(34) بديهى است كه امامت , يعنى كسى كه پيامبر اكرم (ص) او را براى نگهدارى شريعت و رهبرى امت به عنوان جانشين برمى گزيند ضرورتى است كه بايد از طرف خداوند سبحان و پيامبر او تـعـيـيـن شود تا بتواند سنگينى مسؤوليتى را كه از بزرگترين مسؤوليتهاست بر دوش كشد واميرمؤمنان(ع) اين مسؤوليت را در ميان سخنان ماندگار وآيات بينات خويش چنين ترسيم مى كند:« مكان القيم باالامرمكان النظام من الخرز، يجمعه ويضمه ، فان انقطع النظام تفرق وذهب ، ثم لم يجتمع بحذافيره ابدا (35)» موقعيت يك حاكم ووليي امر همان موقعيت رشته مهره هاست كه آنها را در كنار يكديگر گرد آورده است و اگر اين رشته گسسته شودمهره ها در هم مى ريزند و ديگر بطور كامل در كنار هم گرد نخواهند آمد. اميرمؤمنان (ع) مقام امامت وولايت را چنين ترسيم كرده ،وآن را درنظم بخشيدن واستواروپابرجا نگه داشتن امت اسلامي وحفظ شريعت وآموزه هاي ديني حائزاهميت بيان مي كند .آيا ريسماني را ديده ايد كه مهره هاي به سلك آن درآمـده بـاشند و اين ريسمان همه آنها را گرد آورده باشد و ميان دانه هاي آن باوحدتي فراگير يـگـانگي به وجود آورده باشد، و آيا ديده ايد كه اگر اين ريسمان از هم بگسلد چگونه هر يك از اين مـهـره ها اين طرف و آن طرف پراكنده مى شوند يامجموعه اي از آنها به جاي دور از ساير مهره ها مى ريزند ، و ديگر نمى توان آنها راهمچون گذشته دروحدت هماهنگ گردآورد، بـا ايـن مثال روشن , پيشواى مؤمنين علي(ع) موقعيت حياتى و حساس امامت وولايت را براى ما ترسيم مى كند, و آيا ايـن مـساله نيازمند دليل است ؟ در حالى كه واقعيت زندگى امت اسلامي در امروز وديروز چنين است ودرطول تاريخ مي بينيم كه با مشكلات گوناگون دست به گريبان بوده كه مهمترين آنها اختلافات مذهبي وفكري وعدم پيروي ازيك رهبرالهي وفرد معصوم مي باشد. دراين فرايند چنان دچارپراگندگي وفروپاشي گرديده است كه هرقومي بدان طمع ورزيده ، ومي خواهد طعمة خويش قراردهد.درفرمايش ديگري كه ازحضرت امير(ع) رسيده امامت را به طورصريح نظام ورشتة امت اسلامي بيان نموده است(36) بنابراين امامت درجامعة اسلامي نقش همان سلك وريسمان دربين مهره هارا بازي مي كند. براستي كه اميرمؤمنان(ع) نقش ولايت وامامت را درانسجام بخشيدن ، وراهنماي نمودن مردم را به راه سعادت ورستگاري ،به زيباي ترسيم فرمود ه ؛ زيرا همان طوركه يكي ازمهره ها اگرازسلك جدا شود ديگرمعلوم نيست سرنوشتش به كجا ختم مي شود ، همچنين است مهره هاي امت اسلامي اگركسي ياكساني ازسلك ولايت ورهبري امامي كه ازجانب خداوند براي هدايت ونظم بخشيدن به جامعه تعيين شده است ، جدا شود ودررشتة امامت وولايت درنيايد،ممكن است دچارسردرگمي وگمراهي شده وبدين صورت طعمة بيگانگان قراربگيرد.چنانكه امام باقر(ع) جدايي ازامامت و ولايت را تشبيه زيبا وظريفي نموده به گوسفندي كه ازچوپان وگلة خود جدا شود وطعمة گرگ بيابان قراربگيرد ، اينك اززبان آن حضرت اين مطلب را مي خوانيم :« هركس دين داري خدا كند باانجام عبادتي كه خودرا درآن به زحمت افكند ، ولي «امام وپيشوا ئي» تعيين شده ازجانب خدا ، براي خود انتخاب نكرده باشد ، كوشش اوپذيرفته نيست واوگمراه وسرگردان است ، وخداوندكرداراورا بدشمارد ، ومثال اوهمانند حكايت گوسفندي است كه ازچوپان وگلة خودگم شود ، وتمام روزباتلاش دررفت وآمد باشد وچون شب فرارسد ، گله اي را كه ازچوپان خودش نيست مي بيند ، بدان دل مي دهد وفريب مي خورد وشب را درخوابگاه آن گله مي خوابد ، هنگامي كه بامداد چوپان گلة خودرا حركت مي دهد ، آن گوسفند گمشده نه چوپان رامي شناسد ونه گله را ، بازباشتاب وسرگرداني درجستجوي چوپان وگلة خود مي دود ، بازگوسفنداني را باچوپانش مي ببيند ، وبدان دل مي دهد وفريب مي خورد ، ولي چوپان بروي فريادمي زند كه : به دنبال چوپان وگلة خودبروكه توازچوپان وگلة خود گم گشته وسر گرداني ، آن گوسفند هراسان وسرگردان وتنها ، به اين سووآن سومي دود ، وچوپاني هم ندارد كه به چراگاهش راهنماي كند يااورا به منزلش برساند ، دراين هنگام گرگ فرصت گم شد ن اورا غنيمت شمرده واورا طعمة خويش قراردهد .به خدا سوگند هركه صبح كند ازاين امت وامامي ازطرف خداوند كه هم امامت اوروشن وعادل باشد، نداشته باشدچنين است كه صبح كرده گمراه وگمشده واگربراين حالت بميرد درحال كفرونفاق مرده است(37)». روشن ترازاينها نبي مكرم اسلام(ص) امام وولي امرمسلمين را نظام ورشتة دين معرفي كرده وبراطاعت وپيروي ازاو تأكيد مي ورزد:«اسمعواواطيعوا لمن ولاّه الله الامرفانه نظام الاسلام(38) ازكسي كه خداوند ولي امرشماكرده است ، شنوايي واطاعت داشته باشيد كه اورشتة كاراسلام (ودين )است.دربرخي فرمايشات ائمة معصومين(ع) ازامامت به عنوان اساس وشالودة اسلام يادشده است چنانكه امام رضا(ع) فرمود : «امامت شالوده وريشة بالندة اسلام وشاخة برافراشتة آن است».وهمچنين حضرت ازامامت به عنوان زمام دين ونظام ورشتة كارمسلمين يادمي كند (39) امام باقر(ع) نيزمي فرمايد :« اسلام برپنج پايه استواراست : نماز، زكات ، روزه ، حج وولايت وبراي هيچ چيزبه اندازة ولايت فريادزده وتأكيد نشده است»(40).درروايت ديگري كه ازآن حضرت نقل شده است نيزبه جايگاه واهميت ولايت اشاره كرده وآن را ازمهمترين زيربناهاي اسلام معرفي نموده است ، امام باقر(ع) چنين مي فرمايد:« اسلام برپنج پايه بناشده است :برپاداشتن نماز، دادن زكات ، حج خانة خدا (كعبه) ، روزة ماه مبارك رمضان وولايت (وقبول امامت) ماخاندان رسالت ، درمورد ترك چهارپاية نخست ، (دربعضي ازموارد) رخصت داده شده است ،ولي درمورد ترك ولايت ، هيچ گونه رخصتي داده نشده است ، پس كسي كه ثروت ندارد، براوزكات واجب نيست ، وكسي كه مستطيع نيست حج براوواجب نيست ، وكسي كه بيماراست نشسته نمازبخواند ودرماه رمضان روزه نگيرد ، ولي درموردولايت ، خواه انسان صحيح وسالم باشديا بيمار، ثروتمند باشد يافقير، حتماً لازم است به ولايت وامامت امامان معصوم معتقد باشد»(41) . درروايت ديگرزراره ازامام باقر(ع) مي پرسد : كدام يك ازاين پنج پايه برترومهم تراست ؟ حضرت مي فرمايد: «الولايه افضل ، لانها مفتاحهن والوالي هوالدليل عليهن (42)» ولايت برتراست چراكه كليد بقيه است وصاحب ولايت راهنماي مردم به آن چهارركن ديگراست .اين فرمايش امام باقر(ع)جايگاه رفيع ولايت ورهبري معصوم را، درنظام سياسي اسلام نشان مي دهدكه حافظ جوهرة دين واحكام خداست. امام معصوم است كه بدرستي وبدورازاشتباه وخطا مردم را به احكام اسلام راهنماي كرده وازانحرافات جلوگيري مي نمايد ، وگرنه ممكن است كه كساني به نام دين واستفاده نادرست واشتباه ازمتون ديني ، تيشه به ريشة دين بزنند ، چنانكه تاريخ نمونه هاي زيادي را درخود جاي داده وبه جويندگان ومراجعه كنندگان ارائه خواهد داد، بطورمثال درزمان اميرالمؤمنين (ع) مي بينيم ، خوارج بااستفادة نادرست ازآيه قرآن« لاحكم الالله» به مخالفت باقرآن ناطق علي (ع)(43) برخواستند وازاين رهگذر چه خونهاي را كه نريختند ، وچه خون دلهاي كه به دل مفسروعالم به اسرارقرآن كريم اميرالمؤمنين (ع)نكردند ، حتي اورامشرك مي خواندند ومي گفتند بايد توبه كني!امام رضا (ع)درسفري كه ازمدينه به خراسان مي رفت ، درنيشابوراستقبال بي نظيري ازسوي شيعيان انجام گرفت ، مردم درخواست كردند كه حديثي بفرمايد ، حضرت حديثي را كه معروف به سلسله الذهب است چنين فرمود : ازپدرم موسي بن جعفر(ع)شنيدم كه ازپدرش امام صادق ، ازپدرش امام باقر، ازپدرش امام سجاد ، ازپدرش حسين بن علي ، ازپدرش اميرالمؤمنين (ع)شنيدكه اوازپيامبرخد(ص) شنيد كه فرمود: ازجبرئيل شنيدم كه گفت خداوند متعال مي فرمايد: « لااله الاالله حصني ، فمن دخل حصني امن من عذابي» لااله الا الله قلعه ودژمن است ، هركه در قلعة من واردشود ازعذابم ايمن گردد ،سپس امام فرمود :»بشروطها وانامن شروطها» باشرطهايش ومن ازشرطهاي آنم(44) امام رضا(ع)دراين فرمايش خود نقش امامت وولايت رابه خوبي ترسيم نموده وكمال اصل اساسي دين، كه توحيد باشدرا به ولايت منوط ساخته است ، يعني توحيد بدون ولايت وامامت نمي تواند به عنوان حصن حصين ودژنفوذناپذيربه حساب آمده وتوحيدكامل وواقعي باشد ، چون كه توحيد واسلام وقتي كامل است كه رهبري معصوم وولايت ائمة هدي (ع)دركنارآن باشد. نكتة جالب توجه اين است كه دراين حديث ، كلمة طيّبة (لااله الاالله) قلعة محكم الهي به شمارآمده است ، درحديث ديگري ولايت علي بن ابي طالب (ع) حصن ودژشمرده شده است: «ولايه علي بن ابي طالب حصني ، فمن دخل حصني امن من عذابي (45)» نتيجة اين دوحديث پيوند وارتباط عميق توحيدو ولايت است، هردوحافظ وقلعه ودژالهي اند واين حديث دوم « وانامن شروطها»را تفسيروتبيين واثبات مي كند ، وكمال اهميت ولايت را به تصويرمي كشد .ولايت ونقش آن دركمال دين
ازمطالب قبل به خوبي روشن شد كه امامان معصوم (ع) به عنوان عموددين ، ورشتة اسلام وامت اسلامي معرفي شده اند و پس ازختم نبوت عهده دارتبيين وتفسيراحكام الهي هستند .درواقع خاتميت پيامبراسلام(ص)وكمال دين باامامت وولايت اهلبيت آن حضرت معنا پيدامي كند ، چون ختم نبوت بدون نصب امام معصوم ، خلاف حكمت الهي بوده ونقض غرض ازبعثت لازم مي آيد ، چون هدف ازبعثت نجات مردم ازگمراهي وهدايت ورهبري آنان بود. واساساً كمال وجاويداني اسلام، منوط به اين است كه بعد ازپيامبراكرم(ص) جانيشنان شايسته اي براي اوتعيين گردند بگونه اي كه به جزمقام نبوت ، داراي همة مناصب الهي آن حضرت باشند . اين مطلب را مي توان ازآيات وروايات كه شيعه وسني درتفسيرآنها نقل كرده اند استفاده كرد: يكي ازآيات كه دراين باب نازل شده است آيه شريفه تبليغ است كه مي فرمايد: « ياايهاالرسول بلّغ ماانزل اليك من ربك وان لم تفعل فمابّلغت رسالته (46) » اي پيامبرآنچه ازطرف پروردگارت برتونازل شده است ، كاملا (به مردم)برسان وگرنه ، رسالت اورا انجام نداده اي .برپاية روايات متعددي كه درمنابع شيعه وسني ذكرگرديده ، اين آيه درغديرخم دربارة اعلام ولايت علي (ع)ازسوي پيامبرخدا (ص)نازل شده است . ازجمله روايتي رادرنورالثقلين ازرسول خدا(ص) نقل كرده است كه خطاب به علي (ع) فرمود :ياعلي خداوندمتعال آيه :« ياايهاالرسول بلغ ماانزل » را برمن دربارة تونازل كرد ، اگرآنچه را كه به آن مأمورشده بودم ازولايت تو ، ابلاغ نمي كردم ، عمل من حبط( وباطل) مي شد (47)درشأن نزول اين آيه تمام علماي اماميه اتفاق نظردارند ، علاوه برآنها علامه اميني درالغدير ازدهها عالم ومفسرمعروف ومحدث بنام اهل سنت نام مي برد كه همگي اعتراف دارندبراين كه ، اين آيه درشأن علي بن ابي طالب (ع) درغديرخم نازل شده است(48).دلالت آيه تبليغ بركمال دين
دلالت اين آيه برنقش ولايت دراكمال دين باتوجه به نكات ذيل روشن مي شود :1 ) تأكيد برابلاغ ، راغب درمفردات ونيزديگران براين عقيده اندكه بلّغ ازابلغ هردوامربه ابلاغ است ، ولي باتأكيدي بيشتر(49)، علاوه براينكه بلّغ فعل امراست وظهوردروجوب وتأكيد دارد.
2 ) تهديد: اين آيه همراه باتهديد پيامبر(ص)است، به اينكه اگراين امركه برتونازل شده است، ابلاغ نكني رسالت خداوندرا ابلاغ نكرده اي ، به اين معني كه زحمات 23 ساله ات درطول بعثت درگروابلاغ اين امرمهم است ، وگرنه ازبين خواهدرفت حال سئوال اين است كه اين مأموريت رسول خدا(ص)، كه دراين درجه ازاهميت قراردارد بگونة كه بااصل رسالت همسنگي كرده وبه عنوان مكمل آن به حساب مي آيد، بلكه درصورت عدم انجام اين مأموريت همة رسالت نابودمي شود چيست ؟آيااين امراصل دين يااصل وفروع آن است ؟ كه قطعا نيست ، زيرادراين صورت عبارت «وان لم تفعل فمابلّغت رسالته » بي معنا مي گردد، چراكه معناي آن اين خواهدشدكه :« اگردين خدارا تبليغ نكني دين خدارا تبليغ نكرده اي »معلوم است كه اين كلامي است لغو وازساحت مقدس خداي حكيم دور(50). آياتوحيدوخداشناسي است؟ آيامسألة معادو قيامت وعالم بعد ازمرگ است؟ آيافروعات وواجبات ازقبيل نمازو روزه وحج وجهاداست؟هيچ كدام اينهانمي تواند باشد چون باتوجه به نزول اين آيه دراواخرعمرپيامبراكرم(ص) بگونة كه بعد ازنزول اين آيه وواقعة غديرخم بيش ازهفتادوچندروزدرقيد حيات نبود، تمام اصول معارف واحكام اسلامي بصورت كامل ازسوي آن حضرت بيان شده بود .بنابراين چيزي مهمي ازواجبات ومحرمات باقي نمانده بودكه بخواهدبراي بيان آن، جمعيت بيش ازصد هزارنفري را درميان بيابان خشك ودرگرماي شديد سرزمين جحفه درغديرخم متوقف نمايد، تاآن را ابلاغ كند! مگريك چيزوآن ابلاغ رسمي امامت وولايت اميرالمؤمنين علي(ع)است ، چيزي كه همسنگ رسالت ومعادل نبوت است ، وشرط كمال دين وضامن حفظ دستاوردهاي رسالت است. قطعا ولايت آن چنان حائزاهميت است كه بانبودآن ، دين جسدي است بي روح كه نه دوام وكمالي داردونه حس وحركت وخاصيتي (51)آيه ديگري كه دراين باره نازل شده است اين آيه است :«اليوم اكملت لكم دينكم واتممت عليكم نعمتي ورضيت لكم الاسلام دينا» اماميه بطوركلي وبدون استثنا اتفاق نظردارندبراينكه اين آيه پيرامون نص غديراست ، بعدازآنكه پيامبر گرامي اسلام(ص) درآن روز ولايت وامامت اميرالمؤمنين (ع) را باكلمات روشن وصريح اعلام نموده فرمود:« من كنت مولاه فهذاعلي مولاه اللهم وال من والاه وعادمن عاداه» اين آيه نازل گرديد ومهرتأييدبركارنامة 23 سالة پيامبراكرم (ص)كوبيده شد ، وكمال دين بانصب علي (ع)به ولايت وامامت ، به امضاء رسيد .علاوه براماميه برخي ازدانشمندان اهل سنت نيزهمين عقيده را دارند، علامه اميني درالغدير16 نفرازعلماءبزرگ حديث وتفسيراهل سنت را نام مي بردكه تصريح دارندبراينكه اين آيه درغديرخم بعدازآنكه نبي مكرم اسلام (ص) علي (ع)را طلبيد وبازوي اوراگرفت وبلندنموده فرمود: «من كنت مولاه فعلي مولاه »هنوزجمعيت متفرق نشده بود كه اين آيه نازل شد ، ورسول خدا (ص)فرمود:« الله اكبرعلي اكمال الدين واتمام النعمه ورضي الرب برسالتي والولايه لعلي بن ابي طالب(ع)» (52). خدابزرگ تراست براي كامل كردن دين وتمام كردن نعمت ورضايت پروردگاربه رسالت من وولايت براي علي(ع) بعدازمن.مهمترازهمة اينها روايات متعددازائمة معصومين(ع)دراين زمينه وجودداردكه همگي آنها حكايت ازنزول اين آيه درغديرخم ودربارة ولايت اميرالمؤمنين (ع)دارد، به عنوان نمونه ، علي (ع) فرمود: خداوند متعال آيه«اليوم اكملت لكم(53) را درغديرخم نازل كرد ، ولايت من مايةكمال دين وموجب رضايت پروردگاراست. امام رضا (ع) درشأن نزول آيه اكمال مي فرمايد :« درحجه الوداع كه سال آخرعمررسول خدا (ص)بود آية«اليوم اكملت لكم دينكم(54) »نازل شد، امرامامت ازجملة كمال دين است. همچنين آن حضرت كمال دين را درولايت اهل بيت (ع)وبرائت وبيزاري ازدشمنان ايشان مي داند(55). باتوجه به روايات فراواني كه درشأن نزول اين آيه وجود دارد ديگرهيچ جاي شك وترديد باقي نمي مانددراين كه ، اين آيه درروزغديرخم بعد ازانتصاب علي(ع) به خلافت ورهبري امت اسلامي بدستورخداوندوتوسط پيامبر(ص) نازل شده است ، وبدين صورت كمال دين واتمام نعمت اعلام گرديد . ابوهريره نيزروايتي را كه درشأن نزول اين آيه نقل كرده است ازاين حقيقت حكايت مي كند اوچنين مي گويد :«لماكان يوم غديرخم – وهويوم ثماني عشرمن ذي الحجه – قال النبي (ص): من كنت مولاه فعلي مولاه ، فانزل الله : اليوم اكملت لكم دينكم(56)» درروزغديرخم – هجدهم ذيحجه – پيامبر(ص) فرمود : هركه من مولاي اويم ، پس ازمن علي مولاي اوست . آن گاه خداوند اين آيه را فروفرستاد«اليوم اكملت لكم دينكم». علاوه برآيات مزبورروايات نبوي نيزبه طورصريح ازاهميت وجايگاه ولايت ونقش آن در كمال دين سخن مي گويد، به عنوان نمونه به دوحديث معروف ومتواترغديروثقلين ، اشاره مي كنيم:
1 . حديث غدير
پيامبراكرم(ص) درغديرخم درحالي كه دست علي(ع) را درمقابل ديدگان جمعيت بيش ازصد هزارنفري بلند كرده بود فرمود : «من كنت مولاه فهذا علي مولاه اللهم وال من والاه وعاد من عاداه ... (57)» بعدازهمين اعلام ولايت وانتصاب علي(ع) به امامت بود ، كه آية اكمال دين نازل شد ، ونبي مكرم اسلام (ص)بعدنزول آيه فرمود: « الله اكبرتمام نبوتي ، وتمام دين الله بولايت علي بعدي»(58)رسول خدا(ص)براي اكمال دين خدارا به بزرگي ياد نمود ، وفرمود كه باولايت علي (ع) پس ازمن نبوتم و دين اسلام تمام وكامل شد . ازنظرسند اين حديث معتبرترين سندرادارامي باشد ، علامه اميني (ره)دركتاب گران سنگ الغديراين حديث را از110 نفرصحابه پيامبرخدا(ص)(59) و83 نفرازتابعين نقل كرده است ، همچنين از360 عالم ومحدث اسلامي نام مي بردكه اين حديث رادرآثارخودشان آورده اند(60)اشكالات كه ازطرف برخي اهل سنت درمورددلالت كلمه «مولا» بر«اولي باالتصرف» واردشده است ، ازطرف علماء ومحققين شيعه پاسخ هاي مستحكم ومستدل ارائه شده است(61). علامه اميني 27 معنابراي مولاذكرمي كند سپس تك تك آنهارا موردبررسي قرارداده وناسازگاري آنهاراباحديث غديرثابت مي كند ، تنهامعناي را كه متناسب باحديث غديرمي توان دانست ، اين است كه« مولا»به معناي «اولي باالتصرف» وسرپرست وصاحب اختيارباشد ، سپس براي تأييد اين معنا 20 قرينه ذكرمي كند(62). وي به گونه اي مطلب را عالمانه ومحققانه بررسي واثبات كرده است كه براي هيچ كس جاي شك ترديد دردلالت «مولا» برسرپرستي وصاحب اختياري ، باقي نمي ماند ، مگركساني كه حقيقت رانپذيرند . دراين جابه اختصاربه چند قرينه وشاهدي كه ثابت مي كنند «مولي» به معناي«اولي بالتصرف» است نه به معناي دوستي ونصرت كه اهل سنت مي گويند ،اشاره مي كنيم :1)مقدمة حديث غديركه پيامبرخدا(ص)فرمود:«ألست اولي بكم من انفسكم(63)»؟آيامن به شما ازخودشما سزاوارتر نيستم ؟ همه گفتند بلي يارسول الله ، آنگاه كه حضرت پاسخ مثبت گرفت ، فرمود : « فمن كنت مولاه فهذا علي (64) » به حتم ، مقصود پيامبر(ص)ازاين عبارت(ألست اولي بكم »گرفتن گواهي ازمسلمانان برزعامت وسرپرستي الهي خويش است ، زيراتنها يك رهبرالهي است كه برامورمردم ، حتي ازخودآنان اولي است وحق تصرف مطلق درشئون آنان دارد . حال مي بينيم كه رسول خدا (ص) عبارت « فمن كنت مولاه فهذا علي مولاه » را با «فاء» تفريع برعبارت بالامتفرع كرده واين تفريع بيان گراين مطلب است كه مقصود از« مولي » نيز« اولي بالتصرف » است ؛ زيرا اگرمعناي ديگري را اراده مي فرمود ، تفريع مذكورناموجه مي گشت وفرمايش آن حضرت بصورت كلامي ازهم گسيخته درمي آمد وخارج ازحوزة بلاغت مي شد ، درحالي كه آن حضرت فصيح ترين وبليغ ترين كسي است كه به زبان عربي دهان كشوده است . بنا براين قطعاً همان معناي كه درمقدمه(ألست اولي بكم)اراده شده درذي المقدمه(من كنت مولاه) نيزهمان معني مراد است(65)2 ) اين گفتاررسول خدا(ص) دردنبالة حديث غديركه بعد ازانتصاب علي (ع) به منصب امامت وولايت ونزول آية اكمال دين ، فرمود « الله اكبرعلي اكمال الدين واتمام النعمه ورضي الرب برسالتي والولايه لعلي بن ابي طالب(ع)» برخي روايات ، حديث را بدين صورت نقل كرده است « الله اكبرتمام نبوتي وتمام دين الله بولايه علي بعدي(66)» كه صراحت بيشتربه نقش ولايت دركمال وتمام دين ونبوت دارد . بديهي است كه هيچ امري غيرازامامت وولايت، نمي تواند كه دررديف رسالت قرارگرفته ونقش درتماميت امر رسالت واكمال دين واستحكام پايه هاي آن داشته باشد ، بنابراين ولايت به معناي سرپرستي ورهبري درامورديني ودنيوي است ، كه حائزاين اهميت است ؛ چون درساية رهبري امام معصوم است كه حفظ دستاوردهاي رسالت تضمين مي گردد .3 ) تهنيت وشادباش گفتن اصحاب به علي (ع) پس ازاتمام خطبة پيامبرخدا(ص) ، بويژه اينكه ابوبكروعمر ، از نخستين افرادي بودند كه به اميرمؤمنان (ع) بااين عبارت تهنيت گفتند: «هنيئاً لك يا بن ابي طالب اصبحت وامسيت مولاي ومولي كل مؤمن ومؤمنه(67)»گوارابادبرتوياعلي ، صبح كردي وشام نمودي درحال كه مولاي من ومولاي هرمردوزن باايمان هستي . تهنيت گفتن شيخين رابدين صورت ، علامه اميني درالغديراز60 منبع مهم اهل سنت نقل كرده است(68) اين مطلب به خوبي گواهي مي دهد كه اصحاب پيامبر(ص) حديث غديررا به عنوان اعلام رسمي امامت وخلافت علي(ع)تلقي كرده اند؛ لذا اورا شايستة تبريك وتهنيت گفتن ديدند وباتعبير فوق واميرالمؤمنين به اوتبريك گفتند ، وتمام جمعيت حاضربا علي(ع) بيعت نمودند حتي زنها بگونة كه چند روزاين مراسم طول كشيد ، آياجزمقام زعامت وخلافت ورهبري امت كه تاآن روزبه طوررسمي ابلاغ نشده بود شايستة چنين تهنيت مي باشد ؟! طبق روايتي كه دراصول كافي نقل شده است امام صادق (ع) فرمود :« چون ولايت علي (ع) نازل شد رسول خدا (ص) به ابوبكروعمرفرمود : برخيزيد به علي (ع) بگوئيدالسلام عليك يا اميرالمؤمنين»(69). اين روايت نيزبه روشني از إماره ورهبري علي(ع)حكايت دارد.4) اشعار كه حسان بن ثابت ، شاعررسول خدا(ص)باكسب اجازة ازآن حضرت سرود ،ومضمون كلام پيامبر(ص)را درقالب شعرريخت وخلاصة پيام وحديث غديررا بدين صورت تحويل تاريخ داد ، اين مردفصيح وبليغ وآشنا به رموززبان عرب ، به جاي لفظ «مولي » كلمه امام وهادي را به كاربردوگفت :فقال له قم ياعلي فانني
رضيتك من بعدي اماما وهاديا(70)
«پيامبر(ص) به علي(ع) فرمود: اي علي برخيزكه من تورا بعدازخود به عنوان امام وهادي انتخاب نمودم». چنانكه روشن است وي ازلفظ «مولي »كه دركلام پيامبر(ص)بود ، جزمقام امامت وپيشواي ورهبري امت ، چيزي ديگري استفاده نكرده است ، باتوجه به اينكه آشنابا لغات وادبيات عربي وازفصيحان عرب محسوب مي شود. نه تنها حسان شاعربزرگ عرب ازلفظ «مولي » اين معنا را استفاده نموده است ، بلكه پس ازوي سايرشعراي بزرگ اسلامي كه بيشترآنان ازادباوشعراي معروف عرب بودند ، وبرخي نيزازاستادان بزرگ اين زبان به شمارمي آيند ، ازاين لفظ همان معنارا فهميدند كه حسان فهميده بود ، يعني امامت وپيشواي امت .
5. اميرمؤمنان(ع)دراشعارخودكه براى معاويه نوشته، وبعضي ازفضايل ومناقبش رايادآورشده است كه دراين جايك شعرازآن اشعارآورده شده ، درباره حديث غدير چنين مى گويد:
وَ أَوْجَبَ لِى وِلايَتَهُ عَلَيْكُمْ
رَسُولُ اللّهِ يَوْمَ غَدِيرِ خُمٍّ (71)
يعنى: پيامبر خدا(صلى الله عليه وآله) براى من، ولايتش را بر شما در روز غدير واجب ساخت.چه شخصى بالاتر از امام مى تواند، حديث را براى ما تفسير كند و بفرمايد كه پيامبر خدا(ص) روز غدير خم، ولايت را به چه معنى فرمود؟ آيا اين تفسير نمى رساند كه به انديشه همه حاضرانِ واقعه غدير، جز زعامت و رهبرىِ اجتماعى، مطلب ديگرى خطور نكرد؟ لذا اميرمؤمنان (ع)اين مطلب را يادآورمي شود ، وولايت ورهبريش را مسلم وهمه فهم دانسته است . علاوه برآن ، وقت اين اشعار بدست معاويه رسيد، دستورداد تا آن را مخفي كند تاشاميان آن را نخوانند كه دراين صورت متمايل به ابن ابي طالب شده وبه اوخواهندگرويدند (72)اگرولايت ورهبري علي (ع) مسلم نبودي ومردم ازآن زعامت را نفهميده بودند ، معاويه ازتمايل اهل شام بيمناك نمي شد.
2. حديث ثقلين
پيامبرگرامي اسلام فرمود : «اني تارك فيكم الثقلين كتاب الله وعترتي (اهلبيتي )ماان تمسكتم بهمالن تضلوا وانهمالن يفترقا حتي يرداعليّ الحوض»(73). همانامن دوگوهرگرانبهارا درميان شما مي گذارم : كتاب خدا واهل بيت خويش را ، هرگاه به اين دوتمسك جوييد گمراه نخواهيد شدواين دوازيكديگرجدانگرددتاآن هنگام كه دركنارحوض [كوثر]برمن واردشوند.اين حديث معروف ومشهوربه طرق متعددازپيامبرگرامي اسلام(ص)نقل شده است ، نه تنها اين حديث را شيعه نقل كرده است ، بلكه اهل سنت بيش ازشيعه نقل كرده اند. طبق نقل محدثان ، اين حديث ازپيامبرخدا(ص) دربازگشت ايشان ازطايف به مدينه (پس ازفتح مكه)،درروزعرفه ، درحجه الوداع ، درروزغديرخم ، درضمن خطبه اي درمسجد النبي وسرانجام دربستربيماري وفات ، نقل شده است(74)، كه اين خودبيان گرجايگاه رفيع واهميت زيادي آن مي باشد.باتوجه به ساختاراين حديث وجملات كه درآن بكاررفته است نكات ذيل بدست مي آيد : 1. بعدازپيامبرخدا(ص)مرجع وراهنماي امت فقط قرآن عترت است ، وامت اسلامي تكيه گاهي جزاين دووسيله نجات نمي تواندداشته باشد ، ونبايد ازآن دوفاصله گرفت .2. اين حديث عصمت اهل بيت (ع) را به روشني اثبات مي كند ؛ زيرا عبارت «ماان تمسكتم بهمالن تضلوا» حاكي ازآن است كه پيروي ازقرآن واهل بيت (ع)هيچگاه به گمراهي نمي انجامد درحالي كه اگراهل بيت (ع)معصوم وبدورازخطانباشند، ارجاع دادن به آنان واقتداي بي قيدوشرط مردم به آن بزرگواران ، لااقل دربرخي موارد موجب گمراهي خواهدشد.همچنين قرين وعدل قرآن قرارگرفتن آنان نيزبيانگراين گفتاراست، اگرمعصوم نباشندنمي توانندعدل قرآن قرار بگيرند. 3. عبارت «انهمالن يفترقاحتي يرداعليّ الحوض » (ازنظرادبيات عرب« لن» براي نفي ابدمي آيد يعني هرگزقرآن واهلبيت تاقيامت ازهم جداي ندارند) اشارة لطيفي به اين حقيقت داردكه همان گونه كه قرآن تاپايان دنيابرمردم حجت است ، حجيت اهل بيت (ع)نيزتاروزرستاخيزتداوم خواهدداشت ، وتاروزقيامت ازهم جداي وانفكاك ندارند. چنانكه پيامبرگرامي اسلام علاوه براين حديث ، به عدم جداي اهل بيت (ع) ازقرآن تصريح نموده ودرضمن جانشينان واوصياي بعدازخودش را نيزتعيين وتعدادآنان را بيان فرموده است ، اين مطلب را يكي ازبزرگان اهل سنت بنام حمويني چنين نقل كرده است ، كه درروزغديرخم بعد ازآنكه پيامبرخدا(ص)علي(ع) رابه ولايت وامامت منصوب كرد وحديث مشهورومتواترغديررا فرمود، ابوبكروعمرازجابر خواستند وازرسول خدا(ص)پرسيدندكه آيااين ولايت مخصوص علي است؟ حضرت فرمودند : مخصوص علي (ع) واوصياي من تاروزقيامت است. پرسيدند: اوصياء شما چه كساني هستند ؟ حضرت فرمود:«علي اخي ووزيري ووارثي ووصيي وخليفتي في امتي وولي كل مؤمن من بعدي ، ثم ابني الحسن ، ثم ابني الحسين ، ثم تسعه من وُلد ابني الحسين واحدا بعدواحد،القرآن معهم وهم مع القرآن ، لايفارقونه ولايفارقهم حتي يردوا عليّ الحوض(75)» . اوصياي من برادرووزيرووارث ووصي وخليفه من دربين امتم علي(ع) است واو پس ازمن ولي هرانسان مؤمني مي باشد ، پس از علي فرزندم حسن وپس ازاوفرزندم حسين وپس ازاونُه نفرازنسل فرزندم حسين ، يكي پس از ديگري اوصياء من خواهدبود، قرآن باآنهاست وآنان باقرآن هستند ، هيچ گاه ازهم جداي ندارند تااين كه دركنارحوض (كوثر)به من ملحق شوند.همچنين درروايات فراوان ازطريق شيعه وسني تعبير:«علي (ع)باقرآن است وقرآن باعلي(ع) از هم جدانمي شوند ، تاآنگاه كه دركنارحوض به من ملحق شوند»ازرسول خدا(ص)نقل شده است(76)4. باتوجه به اين كه اهل بيت (ع) تاروزقيامت ازقرآن جداي ندارند ، وقرآن تاروزرستاخيز هدايت گروراهنماي مردم است بنابراين تاروزقيامت زمين ازحجت خداوفردمعصوم خالي نخواهدبود ( چنانكه دراين زمينه روايات فراواني نيزوجوددارد). 5.مخالفت باقرآن وعدم پذيرش آن موجب ضلالت وگمراهي است ، همچنين مخالفت ورزيدن بااهل بيت(ع) وعدم پذيرش ولايت ورهبري آنان ، زمينة گمراهي مخالفين خواهدشد.احاديث مزبوربه روشني وباظرافت خاصي ، ازارتباط عميق اهل بيت (ع)باقرآن سخن گفته وهدايت گري قرآن وكمال آن را درگروتفسيروتبيين اهل بيت (ع) مي داند ، زيرا عالم به تمام زواياي دقيق وابعادگستردة قرآن كريم اهل بيت (ع)مي باشد. چنانكه اميرالمؤمنين(ع)فرمود:« هيچ آيه اي(ازقرآن) نه درشب ونه درروز، نه دربارة آسمان ونه دربارة زمين ، نه دربارة دنيا ونه دربارة آخرت برآن حضرت [پيامبر(ص)] نازل نشد مگراين كه آن رابرمن خواندوبه من املاكرد ومن آن را به دست خودنوشتم وتأويل وتفسيروناسخ ومنسوخ ومحكم ومتشابه وخاص وعام آن را واين كه دركجانازل شده وتاروزقيامت شأن نزول آ ن چيست ، همه رابه من آموخت (77)» نه تنها اميرالمؤمنين (ع)اين گونه عالم به قرآن است ، بلكه تمام اهل بيت پيامبر(ص)همان كساني كه عدل وهمسنگ قرآن قرارداده شده اند، عالم به احكام واسرارنهفته درقرآن هستند ؛ لذا امام صادق (ع) مي فرمايد :« من زادة رسول خدا(ص) وبه قرآن آگاه هستم ، درقرآن ازابتداي خلقت وآنچه تاروزقيامت واقع مي شود وخبرآسمان وزمين وخبربهشت وجهنم وخبرگذشته وآينده سخن به ميان آمده است ، من همة آنهارا مي دانم همان طوركه به كف دست خود مي نگرم ، درقرآن بيان هرچيزي وجوددارد »(78). تعبيرات كه رسول خدا(ص) درمورد اميرالمؤمنين (ع) به كاربرده است ازقبيل :«علي عمود وستون دين است و اوكسي است كه بعد ازمن درراه دين شمشيرمي زند وحق باعلي است هرجاميل كند (79)» و« علي پرچم هدايت(80)» و«علي باحق است وحق باعلي ، ازهم جدا نشوند ، تاآن گاه درروزقيامت برلب حوض نزدمن آيد (81)» حكايت ازارتباط ناگسستنيي ولايت باكمال دين دارد .مخصوصا وقت به اين نكته توجه كنيم كه درقرآن كريم كلمه «حق » به دوازده معناي گوناگون به كاررفته ، ازجمله : خدا ، قرآن ، اسلام ، وقت اين معاني را دركنارفرمايشات نبي مكرم اسلام كه باتعبيرات گوناگون همراهي علي(ع) را باحق به تصويرمي كشد قراردهيم ، به خوبي اين نكته بدست مي آيد كه علي(ع) ( وهمچنين بقيه اهل بيت (ع) چون كلهم نورواحد)همواره بايادخدا، دين وقرآن همراه وقرين هستند ، وجداي ازدين ندارند ، بلكه بنابه فرمايش پيامبراكرم (ص) كه ازعلي (ع) به عنوان عمود دين ياد مي كند ، نقش ستون را درپايداري واستحكام دين بازي مي كند.پي نوشت ها :
1.راغب اصفهاني دركتاب «المفردات»مي گويد : الولاء (به فتح واو)وتوالي به معناي آن است كه دوياچند شيء به گونه اي درآيندكه ميان آنهاشيء اجنبي باقي نماندوبرسبيل استعاره درمعناي قرب مكاني وقرب نسبي ونيزنزديكي درصداقت وياري واعتقادو ولايت نصرت و ولايت به معناي پذيرش وسرپرستي امرديگران (توليّ الامر)به كارمي رود
2.مفردات راغب اصفهاني ، ما دة ، كمل .
3.همان ، ماده دين . المنجد ، ماده دين .
4.آموزش عقايد ، مصباح يزدي ، ص 11 .
5.سوره احزاب ، 40 .
6.صحيح مسلم ، كتاب فضايل صحابه ، ص 1008 . صحيح بخاري ، كتاب فضايل صحابه ، ص 753 .
7.آموزش عقايد ، مصباح يزدي ، ص 289 .
8.نهج البلاغه ، خطبة 133 .
9.همان ، خطبة 1 .
10.همان ، خطبة 91 .
11.بقره / 185 .
12.تكوير / 27 .
13.فرقان / 1 .
14.انعام / 19 .
15.آموزش عقايد ، مصباح يزدي ، ص 280 .
16.توبه / 1 . فتح / 28 . صف / 9 .
17.آموزش عقايد ، مصباح يزدي ، ص 182 . به نقل ازاصول كافي ج 1 ص 57 ج 2 ص 17 . بحار ج 2 ص 260 ج 24 ص 288 . وسايل الشيعه ج 18ص 124 .
18.صحيح مسلم ، كتاب إماره ، صص 780 – 781 ، ح 5 – 10 .
19.سوره مايده ، آية 3 .
20.سوره انعام ، آيه 38 .
21.اصول كافي ، ج 2 ، ص 119 .
22.اصول كافي ،ج 2 ، ص 399 .
23.نهج البلاغه ، خطبة 183 .
24.نحل / 89 .
25.انعام / 114 .
26.نهج البلاغه ، حكمت 313 . وخطبه 1 ، 283 ، 158 و
27.تفسيرنورالثقلين ، ج 3 ، ص 174 ، ح 177 .
28.همان ، ح 176 .
29.احاديث معتبرازطريق شيعه وسني ازرسول خدا(ص) نقل شده است كه درآنها،علاوه بربيان تعدادجانشينان خودش كه دوازده نفرند ،به صورت صريح نام امامان دوازده گانه برده شده ، بگونه اي كه ديگرهيچ جاي ترديدي دراين مسأله باقي نماند . ر. ك به: صحيح مسلم ، كتاب الإماره ، ميزان الحكمه ، ج 1 ، ازصفحه 246 به بعد . بحارالانوار، ج 36 صص 226 – 272 ، اصول كافي ، ج 1 ، صص 286 – 329 .ينابيع الموده ، باب 76 .
30.آيات ازقبيل آيه تطهير، مباهله ، اولوالامر، ولايت ،روايات ازقبيل : حديث متواترثقلين ، سفينه ، منزلت ، غديرو
31.ينابيع الموده ، ج 1 ، باب چهاردهم .
32.الصواعق المحرقه ، ص 122 .
33.ميزان الحكمه ، ج 1 ، ص 273 .به نقل ازالخصال : 646 / 30 . آموزش عقايد ص 321 .
34.ترجمه الغدير، ج 1 ، ص 638 .
35.ميزان الحكمه ، ج 1 ، ص 209 .
36.همان
37.اصول كافي ، ج 2 ، ص 69 .
38.ميزان الحكمه ، ج 1 ، ص 209 .
39.اصول كافي ، ج 2 ، ص 123 .
40.ميزان الحكمه ، ج 1 ، ص 206 ، ح 785 .
41.وسايل الشيعه ، ج 1 ، ص 14 .
42.ميزان الحكمه ، ج 1 ، ص 209 .
43.حضرت امير(ع) دروقتي درجنگ صفين شاميان به نيرنگ قرآن برسرنيزه كردند وعده اي ساده لوح درسپاه امام فريب خوردند حضرت فرمود:«اناالقرآن الناطق » ، فرهنگ غدير، ص 485 .
44.فرهنگ غدير ، ص 216 .
45.همان ، ص 127 ، به نقل ازسفينه البحار، كلمه «ولي » .
46.مايده / 68 .
47.نورالثقلين ، ج 1 ، ص 654 ، ح 296 .
48.ترجمه الغدير، ج 1 ، صص 382- 394 .
49.تاريخ تحليلي وسياسي اسلام ، ص 283 .
50. ترجمه الميزان ، ج 6 ،ص 65 .
51.همان ، ص 66 .
52.ترجمه الغدير، ج 1 ، صص 406 – 414 .
53.نورالثقلين ، ج 1 ، ص 588 ، ح28 .
54.اصول كافي ، ج 2 ، ص 123 .
55.فرهنگ غدير، ص 216 .
56.ميزان الحكمه ، ج 1 ، ص 207 . به نقل ازالدرالمنثور: 3 / 19 .
57.سنن ترمذي ، ص 1061 . انساب الاشراف ، ص 108 – 112 . تاريخ يعقوبي ، ص 442 .
58.الغدير ، ج 1 ، ص 375 .
59.ترجمة الغدير ، ج 1 ، صص 85 – 155 .
60.همان ، صص 157 – 291 .
61.همان ، صص 565 – 611 .
62.همان ، صص 611 – 630 .
63.اشاره به آية قرآن است كه مي فرمايد : « النبي اولي باالمؤمنين من انفسهم » احزاب / 6 .
64.لازم به ذكر است كه حديث غديررا به صورت بالا يعني با «فاء » تفريع بسياري ازكساني كه اين حديث رانقل كرده اندآورده اند ، علامه اميني درالغديراز64 نفرنام مي بردكه حديث را به همين صورت نقل كرده اند . الغدير ، ج 1 ، ص 371 .
65.ترجمه الغدير ، ج 1 ، ص 612 .
66.الغدير ، ج 1 ، ص 375 .
67.الغدير ، ج 1 ، صص 272 – 283 .
68.همان
69.اصول كافي ، ج 2 ، ص 409 .
70.همان ، ص 340 .
71.الاحتجاج ، ص 429 .
72.همان ، ص 430 .
73.صحيح مسلم ، كتاب فضايل صحابه ، ص 1008 . الصواعق المحرقه ، ص 230 . ينابيع الموده ، ج 1 ، ص 99 – 106 .
74.آموزش كلام اسلامي ، ج 2 ، ص 178 .
75.آموزش عقايد ، مصباح يزدي ، ص 312 . به نقل ازغايه المرام ، باب 58 ، حديث 4 .
76.الصواعق المحرقه ، ابن حجرهيتمي ، ص 124 .
77.ميزان الحكمه ، ج 1 ، ص 273 .
78.نور الثقلين ، ج 3 ، ص 175 ، ح 182 .
79.اصول كافي ، ج 2 ، ص 416 .
80.ميزان الحكمه ، ج 1 ، ص 255 .
81.همان ، ص 259 .
1. قرآن كريم ، ترجمه آيت الله مكارم شيرازي .
2. نهج البلاغه ، ترجمه محمد دشتي .
3. اميني ، عبد الحسين ، ترجمه الغديرفي الكتاب والسنه والادب ، مترجم ... چاپ دوم ، بنيادبعثت ، تهران ، 1387 ش.
4. ابن حجرالهيتمي المكي ، احمد، الصواعق المحرقه ، تحقيق عبدالوهاب عبداللطيف ، چاپ دوم ، مكتبه القاهره ، 1385 ق .
5. الاميني النجفي ، عبدالحسين ، الغديرفي الكتاب والسنه والادب ، الطبعه الخامسه ، دارالكتاب العربي ، بيروت ، 1403 ه – 1983 م .
6. الترمذي ، محمدبن عيسي بن سوره ، سنن الترمذي ، دارالفكر، بيروت ، 1422 ق .
7. حويزي ، عبدعلي بن جمعه ، نورالثقلين ، تصحيح هاشم رسولي محلاتي ، دارالتفسير، قم ، 1382 ش .
8. ري شهري ، محمد ، ميزان الحكمه ، مترجم حميدرضاشيخي ، چاپ سوم ، دارالحديث ، قم ، 1381 ش .
9. سعيدي مهر، محمد ، آموزش كلام اسلامي ، كتاب طه ، قم ، 1387 .
10. طباطباي ، محمد حسين ، ترجمه الميزان في تفسيرالقرآن ، مترجم محمدباقرموسوي همداني ، چاپ بيست يكم، دفترانتشارات اسلامي ، قم ، 1385 ش .
11. طبرسي ، احمدبن علي بن ابي طالب ، الاحتجاج ، تحقيق ابراهم البهادري ،محمدهادي به ، الطبعه السادسه ، انتشارات اسوه ، قم ، 1425 ق .
12. القندوزي الحنفي، سليمان بن ابراهيم ، ينابيع الموده ، منشورا ت المؤسسه الاعلمي لمطبوعات ، بيروت ، ط اول ، 1418 ق .
13. كليني ، محمدبن يعقوب ، اصول كافي ، مترجم : محمدباقركمره اي ، چاپ هشتم ، انتشارات اسوه ، 1385 ق.
14. محدثي ، جواد ، فرهنگ غدير، چاپ چهارم ، نشرمعروف ، قم ، 1386 ش .
15. مصباح يزدي، محمدتقي، آموزش عقايد ، چاپ بيست سوم ، مؤسسة انتشارات اميركبير،1385.
16. النيسابوري ، مسلم بن الحجاج القشيري ، صحيح مسلم ، تحقيق احمد زهوه واحمد عنايه ، دارالكتاب العربي ، بيروت ، 1425 ق .
/ع
{{Fullname}} {{Creationdate}}
{{Body}}